پیروی کردن. تابعیت کردن. متابعت. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). تبع. اتباع. اتبّاع. تباعه. اقتداء. اقتفاء. مساتله: استتباع، پس روی کردن خواستن. تباع، پس روی عمل کسی کردن. تتابع، پس روی کردن با یکدیگر. تکاتع، پس روی کردن با یکدیگر. (منتهی الارب)
پیروی کردن. تابعیت کردن. متابعت. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). تبع. اتباع. اتبّاع. تباعه. اقتداء. اقتفاء. مساتله: استتباع، پس روی کردن خواستن. تباع، پس روی عمل کسی کردن. تتابع، پس روی کردن با یکدیگر. تکاتع، پس روی کردن با یکدیگر. (منتهی الارب)
متابعت کردن. اقتدار کردن. اقتفا کردن. اقتراء. اقتیاف. تمصر. تقیل. ائتمام، بدنبال چیزی پیوستن. اتباع. متابعت. احتذاء. تتبع. تقلید. تباعه. اثف. تأسی کردن. تسنن. تشیع. تعاقب. استقراء. تقسس. استتباع، پیروی کردن خواستن. استنشاء، تتبع اخبار کردن. قفو، قفوّ، قوف، قفر، پیروی کردن و در پی کسی رفتن. امتثال، پیروی کردن طریقۀ کسی را و تجاوز نکردن از وی. (منتهی الارب)
متابعت کردن. اقتدار کردن. اقتفا کردن. اقتراء. اقتیاف. تمصر. تقیل. ائتمام، بدنبال چیزی پیوستن. اتباع. متابعت. احتذاء. تتبع. تقلید. تباعه. اثف. تأسی کردن. تسنن. تشیع. تعاقب. استقراء. تقسس. استتباع، پیروی کردن خواستن. استنشاء، تتبع اخبار کردن. قَفَو، قُفُوّ، قوف، قفر، پیروی کردن و در پی کسی رفتن. امتثال، پیروی کردن طریقۀ کسی را و تجاوز نکردن از وی. (منتهی الارب)